نام فولاد سبز یا green steel از پارداوکس عجیبی برخوردار است؛ این پارادوکس از آنجا ناشی میشود که صنعت فولاد یک مصرفکننده منابع طبیعی و تولیدکننده آلاینده شناخته میشود، از اینرو اصطلاح فولاد سبز میتواند جذاب، ولی سوالبرانگیز باشد. در واقع فولاد سبز به فولادی گفته میشود که از طریق انرژیهای تجدیدپذیر و هیدروژن سبز تولید میشود و در چرخه تولید آن هیچگونه سوختهای فسیلی مصرف نمیشود و در نتیجه در فرآیند تولید آن، انتشار گازهای گلخانهای به صفر میرسد. با توجه به اهمیت این موضوع در میزگردی که با حضور محمدرضا کرمی شاهرخی، مدیرعامل موسسه راهبردی معدن و فولاد سبز؛ عزیزالله عصاری، مشاور عالی گروه CPG آلمان؛ سعید عسکرزاده، دبیر انجمن سنگ آهن؛ محمد کریمی، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر و یدالله سبّوحی، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف در دفتر ماهنامه «دنیای سرمایهگذاری» با عنوان «فولاد سبز» برگزار شد، به بررسی ابعاد مختلف تولید این محصول مهم و ارزشمند پرداختیم که مشروح آن به نظر خوانندگان ارجمند میرسد.
فولاد سبز از کجا نشات گرفته است، چه جایگاهی دارد و تفاوت آن با فولاد سنتی چیست؟
محمدرضا کرمی شاهرخی: در حال حاضر جهان با چالشهای زیستمحیطی جدی روبهرو است، بهطوریکه آلودگی کربن به میزان بالا، عواقب جبرانناپذیری برای محیط زیست و اقتصاد جهانی داشته است. همچنین تغییرات اقلیمی منجر به وقوع پدیدههای نامطلوبی مانند سیلها، آتشسوزیهای جنگل و تخریب محصولات کشاورزی شده و این در حالی است که بیش از ۴۰ درصد از جمعیت جهان به اقتصاد کشاورزی وابسته هستند و به عبارتی این جمعیت سال به سال به سمت فقیرتر شدن پیش می روند. یکی از بخشهایی که نیاز به کنترل آلایندهها دارد، صنعت فولاد است. فولادسازان، مسئول تولید حدود ۸ درصد از آلایندههای کربن جهان هستند که معادل تولید کربن توسط جمعیت یکونیم میلیارد نفری هندوستان است، بر همین اساس فولادسازان مورد توجه قرار گرفتهاند تا با تصویب و اجرای قوانین و مقررات جدید، به کاهش آلایندهها بپردازند.
فولاد سبز به معنای تولید فولادی است که در طول فرآیند تولید، کمترین میزان کربن را از خود منتشر میکند تا حدی که کربن انتشار یافته به صفر برسد. در زنجیره تولید فولاد، از معدن گرفته تا مراحل نهایی مانند تولید ورق و میلگرد، میزان آلایندگی کربن متفاوتی را شاهد هستیم. یکی از راهکارهای اصلی برای کاهش آلایندهها در صنعت فولاد، نزدیکتر کردن فرآیندهای تولید آهن خام (Iron Making) و تولید فولاد (Steel Making) است که این اقدام میتواند به کاهش قابل توجهی از آلایندههای مربوط به آلایندگی اسکوپ ۳ (آلایندگی ناشی از حملونقل) منجر شود. همچنین با نگرش اقتصاد چرخشی امکان بازیافت ضایعات فولاد به میزان ۸۰ درصد، نشاندهنده پتانسیل بالای صنعت فولاد برای بازیافت و استفاده مجدد از ضایعات در ساختمانها، خودروها و دیگر صنایع است و این امر نیازمند طراحی محصولاتی است که بازیافت آنها آسان و موثر باشد و در نهایت، مساله عدم انتقال ضایعات و محلیسازی استفاده از آنها به عنوان مواد اولیه برای تولید فولاد نیز مورد تاکید قرار میگیرد تا به کاهش هزینهها و اثرات زیستمحیطی مرتبط با حملونقل مواد اولیه منجر شود.
در اروپا نخستین مساله در مورد نقش تولید فولاد سبز و تکنولوژیهای نوین، استفاده از قراضه است که به عنوان یک منبع اصلی برای تولید فولاد مورد توجه قرار گرفته است. اروپا در حال تدوین قوانین سختگیرانهای است که صادرات قراضه فولادی را ممنوع میکند؛ لذا ذوب قراضه و پرهیز از تولید فولاد از مواد معدنی به افزایش بهرهوری و کاهش مصرف انرژی و آلایندههای محیط زیستی کمک میکند و باعث کاهش مصرف ذغال سنگ و کک و سایر سوختهای فسیلی در فرآیند ذوب میشود که گازهای گلخانهای تولید میکنند. استفاده از کورههای قوس الکتریکی (EAF) برای ذوب ضایعات و تولید فولاد موجب کاهش گازهای گلخانهای فولادسازها به میزان ۷۰ درصد می شود.
استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و همچنین هیدروژن توسط واحدهای تولید فولاد سبز چه تاثیراتی دارد؟
بسیاری از واحدهای مدعی تولید فولاد سبز مانند کارخانههای Arvedi در ایتالیا، برای تولید انرژی و برق خود از انرژیهای تجدیدپذیر مانند باد و خورشید استفاده میکنند. این روشها باعث میشوند تا تولید فولاد به یک فرآیند کربن خنثی(Carbon Neutral) تبدیل شود؛ به این معنی که میزان آلایندگی غیرقابل اجتناب کربن در فرآیند تولید، با تولید انرژیهای تجدیدپذیر و پاک جبران میشود. استفاده از هیدروژن به جای کک در فرآیند تولید آهن خام، نکته دیگر است. به عنوان مثال، با حذف گاز متان و استفاده از هیدروژن به عنوان گاز احیاکننده در فرآیند DRI تا حد زیادی کاهش گازهای گلخانهای تحقق پیدا میکند. هیدروژن به عنوان یک منبع انرژی پاک و غیرآلاینده، برای تولید فولاد سبز بسیار مناسب است. هیدروژن سبز در هر کشوری مختص فولاد سبز نخواهد بود و در صنایع مختلفی مانند صنایع پتروشیمی، تولید آب خالص و ذخیرهسازیهای انرژی مورد استفاده قرار خواهد گرفت. بهطور خلاصه، تولید فولاد سبز و استفاده از تکنولوژیهای پاک و کمآلاینده میتواند بهبود چشمگیری در شرایط محیط زیستی جهان داشته باشد. با استفاده از این رویکردها، میتوان به سمت کاهش آلایندهها، بهبود بهرهوری انرژی و حفظ محیط زیست پایدار حرکت کرد.
آیا در شرایط کنونی سرمایهگذاری در صنعت فولاد توجیه اقتصادی دارد؟
شرایط کنونی فولاد برای سرمایهگذاری مناسب نیست و امکان سرمایهگذاری خارجی را نداریم. بر اساس معاهده پاریس؛ باید انتشار کربن را کاهش دهیم، به مسئولیتهای اجتماعی اهمیت دهیم و آن را به تولید متصل کنیم. این ارتباط مهم است و اگر مجموعهای میخواهد که مسئولیت اجتماعی داشته باشید، باید تولید خود را اصلاح کند و به وضعیت هوای دنیا، تنفس مردم و گرمایش زمین توجه کند. در شرایط کنونی، بسیاری از کشورها از کشورهای پیشرو و دارای منابع ثروت، تسهیلات میگیرند، ولی ما به دلیل کاهش ارتباطات بینالمللی، نمیتوانیم از این منابع بهرهمند شویم. یکی از مشکلات ما این است که منابع داخلی کافی نیست. البته دانشگاهها و سایر نهادها روی این موضوع کار میکنند، اما برای تبدیل دانش فنی به پروسه تولید و عملیاتی کردن آن، نیاز به سرمایهگذاری است. بسیاری از طرحها در مرحله پایلوت باقی ماندهاند و برای عبور از این مرحله نیاز به پول است. اگر ارتباط مالی ما با خارج قطع باشد، بسیار سخت خواهد بود و این چالش بزرگ ما است که بتوانیم به پروژههای بزرگ مانند فولاد سبز، تکنولوژیهای پیشرفته و هوای پاک بپیوندیم و در این موضوعات سهمی داشته باشیم. برای پیادهسازی فولاد سبز نیازمند سرمایهگذاری، پول و کارهای گسترده فرهنگی هستیم. دانشگاهها و تمام مراکز علمی و فرهنگی کشور باید به کمک بیایند و بسیج شوند. کاری که ما میخواهیم به تدریج و با راهاندازی موسسه معدن و فولاد سبز آغاز کنیم، همین است.
چشمانداز ۲۰ ساله تولید فولاد سبز را چگونه ارزیابی میکنید؟
پیشبینیها نشان میدهد که در ۲۰ سال آینده، هزینه تولید انرژی تجدیدپذیر تا حد بسیار زیادی کاهش پیدا خواهد کرد؛ به این معنا که تکنولوژی تولید هیدروژن توسط الکترولایزرها بهطور چشمگیری تغییر خواهد کرد. در کل، هزینهها در ۲۰ سال آینده کم میشود که این خود کمکی خواهد بود. همچنین در ۲۰ سال آینده تعرفهها یا به عبارتی Carbon Tax که برای فولاد سبز در مقایسه با فولاد خاکستری و فولاد سیاه اعمال خواهند شد، بهگونهای که تولید فولادهای مزبور را غیراقتصادی خواهد کرد و فولاد سبز ارزانتر میشود. این دو عامل بهگونهای تنظیم شدهاند که اروپاییها معتقدند، تا سال ۲۰۵۰ میلادی به فولاد سبز خواهند رسید و چینیها تا سال ۲۰۷۰ به آن دست خواهند یافت.
چه عاملی باعث کاهش بهرهوری در صنعت فولاد میشود؟
در حال حاضر متاسفانه بهرغم تنگنای زیاد تولید سنگ آهن مجوز نزدیک به ۸۰ میلیون تن ذوب فولاد و بالای ۱۰۰ میلیون تن آهن اسفنجی صادر شده است؛ بنابراین همه این پول به توسعهای که راندمان و آینده ندارد و مواد اولیه آن فراهم نیست، اختصاص داده شده است. این یکی از عواملی است که بهرهوری را به شدت پایین میآورد و کارخانههای در حال فعالیت با ظرفیت پایین باید کار کنند. به عبارتی، دارای Utilization rate بسیار پایینی هستند و این از مواردی است که در حوزه فولاد به جای افزایش بهرهوری، عملکرد عکس داریم. نکته بعدی اینکه، پراکندگی فولادسازیها و کورههای احیا در ایران به لحاظ محیط زیستی و اقتصادی به مصلحت کشور نبوده و تبدیل پول به توسعه بهصورت بهینه انجام نشده است و جانمایی صحیح می توانست تا ۳۰ درصد آلیاندگی فولادسازیها را کم کند.
آیا با این نظر برخی از کارشناسان که فولادسازیهای باید در کنار معادن باشند، موافق هستید؟
مثالی برای شما بزنم؛ حمل سنگ معدن از سنگان تا بندر در مقایسه با انتقال آب از طریق خط لوله به سنگان، هزینهها و آلودگی بسیار بیشتری تحمیل میکند، اما اگر قصد احداث پلنتهایی در کنار دریا داشته باشید، باید ظرفیتهای بسیار بزرگ مثلا ۵ میلیون تن یا ۷ میلیون تن را در نظر بگیرید و نه ظرفیتهای در مقیاس کوچک. در دنیا مکانیابی و انتقال مواد اولیه به محل تولید، پذیرفته شده و به لحاظ اقتصادی، همین راهحل است که چین انجام میدهد و مواد اولیه را از استرالیا به چین میبرد و در آنجا تولید را انجام میدهد. متاسفانه یکی از دلایلی که معدنیها را وادار به احداث کارخانههای فولادی کرد، طراحی سیگنالهای قیمتی غلط از سوی حاکمیت بود. وقتی فولادسازان فشار آوردند و عنوان کردند که کنسانتره معدنیها باید ۱۶ درصد از قیمت شمش باشد و در حقیقت ۷۰ درصد سودآوری مجموعه زنجیره سنگ آهن را به تولید شمش و ورق منتقل کردند و تنها ۳۰ درصد از سودآوری را به تولیدات معدنی اختصاص دادند. معدنیها برای جبران کسری منفعت و سود خود به سمت ایجاد واحدهای تولید فولاد روی آوردند و این فشارهای رگولاتوری دولت باعث شد که عدم تعادل در توزیع سود متناسب با فعالیت هر مرحله از تولید فولاد صورت پذیرد.
در خصوص برنامه کشورهای مختلف برای تولید هیدروژن سبز توضیحاتی ارائه فرمایید.
گزارش مکنزی نشان میدهد که ۶ فولادساز بزرگ جهان، قصد سرمایهگذاری۱۱۰ میلیارد دلاری در بخش فولادی دارند که این سرمایهگذاریها به تفکیک شامل ۱۴ درصد برای هیدروژن، ۳۰ درصد برای بهرهوری و ۴۰ درصد برای انرژیهای تجدیدپذیر است. در حال حاضر استفاده از هیدروژن سبز، یک فرآیند اقتصادی نیست و هر کیلوگرم آن تقریبا چهارونیم دلار هزینه دارد. برای اینکه تولید هیدروژن سبز اقتصادی باشد، باید هزینه هر کیلوگرم به یکونیم دلار برسد. یک مطالعه توسط ILF برای یک پلنت یکمیلیون تنی تولید فولاد کاملا سبز انجام شد و نشان داد که مجموع سرمایهگذاری برای انرژی بادی، خورشیدی، الکترولایزر و پلنت، حدود ۳ میلیارد دلار است. تا به امروز قرار بود که بین ۴ تا ۵ میلیون تن هیدروژن سبز در دنیا تولید شود، اما تنها ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تن تولید شده و هنوز هیچ پلنت فولادی بر اساس هیدروژن سبز در دنیا نداریم. چند پروژه اساسی وجود دارد که ۲ پروژه در سوئد است و با انرژی آبی، برق تولید میکنند که این پروژهها ۳۰ تا ۴۰ درصد پیشرفت داشتهاند. در فرانسه نیز یک پلنت فولاد سبز با استفاده از انرژی اتمی تعریف شده که هنوز به بهرهبرداری نرسیده است. با توجه به موارد مطرحشده، هیدروژن هنوز برای استفاده در فولادسازی بالغ نشده و اکثر پروژهها به دلیل عدم اقتصادی بودن این فناوری به تاخیر افتادهاند. شاید در آینده بتوانیم از تزریق هیدروژن ۲۰ تا ۳۰ درصد در پلنتهای احیای موجود استفاده کنیم، اما در حال حاضر این کار انجام نشده است. برخی از شرکتهای ایرانی به دنبال این موضوع هستند، اما هنوز هیچ پلنت فولادی بر اساس هیدروژن در دنیا به بهرهبرداری نرسیده است.
به نظر شما به منظور توجه بیشتر به تولید فولاد سبز چه تدابیری باید اتخاذ شود؟
قبل از اینکه دنیا ما را مجبور به تولید فولاد سبز کند، باید خودمان به این سمت حرکت کنیم تا تحت فشارهای بینالمللی قرار نگیریم. حرکت به سمت فولاد سبز با بهرهوری آغاز میشود. ما باید حداکثر بازیابی از گاز و انرژی داشته باشیم و حداقل منابع را استفاده کنیم تا حداکثر خروجی را داشته باشیم و از عناصر جانبی تولیدشده نیز بهرهبرداری کنیم تا منابع طبیعی هدر نروند. به اعتقاد بنده، عدم ارتباط با دنیا هزینههای سنگینی به خصوص در زمینه تامین مالی و سرمایهگذاری برای ما داشته است. در حال حاضر پولها و سوبسیدهای بسیار هنگفتی برای حرکت به سمت فولاد سبز اختصاص داده میشود و ما به عنوان دهمین فولادساز دنیا از این منابع جهانی محروم هستیم. این عدم دسترسی باعث شده که ما تنها فولاد خام دنیا را تامین کنیم و به تولید فولاد ارزان و با ارزش افزوده پایین بپردازیم. ارتباط گسترده با دنیا بسیار ضروری است و جاریسازی و ساریسازی فرهنگ حرکت به سمت فولاد سبز وظیفه همه ما است. این موضوع باید با همکاری یکدیگر در همه سازمانها جاری شود.
اشاره کردید، یکی از روشهایی که در ایران پیشنهاد میشود، این است که(Iron Making) را با (Steel Making) نزدیک کنیم. منظور شما دقیقا چه کار خاصی است؟ زیرا در مورد مثالهایی که مطرح کردید، به خصوص در مورد استرالیا، آنها اصلا (Iron Making) ندارند و سنگ آهن دارند و حتی وارد مراحل بعدی و پر عیارسازی نمیشوند و فرآوری هم نمیکنند.
تولید آلایندگی کربن در ۳ اسکوپ دستهبندی شده است. اسکوپ ۳ آن چیزی است که مربوط به لجستیک و تامین مواد برای این واحدها خواهد شد. در حال حاضر در سیرجان، شرکت توسعه آهن و فولاد گل گهر با یک نوار نقاله، گندله را تحویل میگیرد؛ لذا آلایندگی کربن ناشی از تحویل گندله بسیار اندک است. حالا این مزیت را با انباشت، برداشت و حمل گندله از سیرجان به خوزستان یا اصفهان به صورت ریلی یا جادهای مقایسه کنید. مطمئن باشید ۱۰ تا ۲۰ درصد آلایندگی کربن بیشتر خواهد شد؛ بنابراین اکنون ۸۰۰ میلیون تن سنگ آهنی که به چین صادر میشود و با در نظر داشتن مراحل مختلف تخلیه و بارگیری در استرالیا و همچنین حملونقل با کشتیهای بزرگ آلایندگی کربن بسیار زیادی را داریم. فرض کنید که چینیها این سرمایهگذاری را در استرالیا داشتند. به عنوان مثال، در کنار معدن Pilbara، تا چه اندازه صرفهجویی نشت کربن در اسکوپ ۳ داشتیم، از همینرو دنیا به این نتیجه رسیده که (Iron Making) را باید نزدیک معادن قرار دهد، نه دور از معادن و این یک نکته مهمی است که فولاد را به شدت سبز میکند.
به منظور صرفهجویی در مصرف انرژی و آب در جهت سبزتر کردن صنعت فولاد، چه اقداماتی انجام دادهاید؟
در حال حاضر با هدایت دکتر سبّوحی، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف، در حال پیشبرد یک پروژه جدید هستیم که همزمان با تولید انرژی از گازهای خروجی، آب نیز تولید میکند. اگر این پروژه موفق باشد، این برای اولینبار است که واحدهای احیای مستقیم در جهان از این فناوری بهرهمند میشوند که به صرفهجویی در مصرف انرژی و آب منجر خواهد شد و نقشی مهم در سبزتر کردن صنعت فولاد خواهد داشت. به اعتقاد بنده، با اراده مسئولان به خصوص در حوزه فولادسازی، ایران توانایی تحقق بخشیدن به آینده سبز فولاد را دارد.
صنعت فولاد کشورمان در مقایسه با دیگر کشورها، چه کاستیهایی از نظر برنامهریزی و اقدمات انجامشده دارد؟
سعید عسکرزاده: اگر تصمیمات کشور ایران را با اقدامات سایر کشورها در سطح بینالمللی مقایسه کنیم، متوجه خواهیم شد که کارهایی در کشور انجام دادهایم که اشتباه بودهاند. به عنوان مثال، ما فولادسازیها را در سراسر کشور پراکنده کردهایم، بدون اینکه به نقشه جهانی مانند ژاپن، چین و سایر تولیدکنندگان بزرگ نگاه کنیم و ببینیم که همه فولادسازیهای آنها در نزدیکی دریاها قرار دارند و این اشتباه جدی ما بوده است. اما این که آیا میتوانیم هماکنون آن را اصلاح کنیم یا نه، جواب مشخصی ندارد. در واقع فقط موضوع آلودگی محیطی نیست، بلکه عوامل دیگری نیز در این موضوع تاثیر دارند. بنده این را به عنوان یک اشتباه تلقی میکنم، زیرا در حال حاضر نمیدانیم که چه کاری باید انجام دهیم و درگیر خطوط انتقال آب از خلیج فارس و دریای عمان به مناطق مرکزی کشور هستیم تا آب مورد نیاز واحدهای فولادسازی را تامین کنیم. در دنیا در داخل کشورها به جهت جلوگیری از حمل باطله، صنایع معدنی در کنار معادن احداث میشود، ولی فولادسازی به کنار دریا منقل شده است. اینکه ما ماده معدنی را به کنار دریا ببریم، صحیح نیست. شاید در سطح بینالمللی بتوانیم راهحلهایی را پیدا کنیم که مثلا کشور تولیدکننده سنگ آهن، سنگ خود را به کشوری که فولادسازی حاشیهای دارد، منتقل کند، اما این موضوع در سطح کشور صحیح نیست. ما نباید بحث معدن را به حوزه آهن و فولاد نزدیک کنیم. آهنسازی و فولادسازی ویژگیهای خود را دارند و در یک پلتفرم صنعتی قابل بررسی هستند. در پلتفرم صنعتی، شما ۱۴ مولفه برای فرآیند مکانیابی دارید و بر اساس ویژگیهای خاص صنعت خود تعیین میکنید که باید کجا قرار بگیرید، اما معدن اینگونه نیست و نمیتوان آن را جابهجا کرد. در کشورمان که روشهای Gas Base خیلی جا افتاده و بخش عمدهای از فولاد ما از این روش تولید میشود، بررسی کردهاند که برای کاهش مسایل حملونقل، فرآیندهای کنسانترهسازی و گندلهسازی را نزدیکتر به هم و ترجیحا در کنار معدن قرار دهند و سپس حمل کنند. این هم به جهت کاهش مقدار پرعیارسازی و حذف حمل باطلههای مدنظر بوده است.
در زمینه تولید فولاد سبز چه موضوعات مهمی باید در نظر گرفته شود؟
نخستین موضوع، تاثیر تولید زیستمحیطی خودروهای برقی است که این خودروها مصرف هیدروکربنها و آلودگی زیستمحیطی را کاهش میدهند، اما برای ساخت آنها نیاز به منابع زیادی از جمله مواد اولیه مانند مس و لیتیوم داریم که این مساله باعث افزایش تولید کربن در فرآیند تولید باتریها میشود و نیازمند بهبود فناوریهای تولید و مدیریت منابع است. نکته دیگر، فناوری هیدروژن در فولادسازی است. استفاده از هیدروژن به عنوان جایگزین برای کربن در فرآیندهای آهنسازی میتواند به کاهش انتشار دیاکسید کربن و بهبود محیط زیست کمک کند، با این حال تولید و استفاده از هیدروژن، نیازمند بهبود فناوریهای پیچیدهتری است. نکته کلیدی دیگر هم، چالشهای اقتصادی و مالیاتی است؛ بدین معنا که هزینه تولید فولاد سبز در مقایسه با فولاد سنتی بیشتر است و نیازمند تحقیقات بیشتر در فرآیندها و فناوریهای جدید است. این موضوعات نشاندهنده آن است که هنوز چالشهای بسیاری در جهت انتقال به تولید فولاد سبز وجود دارد، اما ایران با داشتن تواناییهای فنی و علمی، میتواند در این راه پیشرو باشد و بهبودهای لازم را ایجاد کند. تحلیل وضعیت تولید و مصرف فولاد با رویکرد آیندهپژوهی نشان میدهد که تولید فولاد، همواره متناسب با رشد جمعیت جهانی افزایش یافته که این روند در مورد سایر مواد معدنی دیده نمیشود. دلیل اصلی این مساله، ارزان بودن فولاد است که باعث شده تا تقاضا برای آن، همپای افزایش جمعیت رشد کند.
تولید فولاد سبز در آینده با چه چالشهایی همراه خواهد بود؟
با توجه به گرایش جهانی برای تولید فولاد سبز، این امکان وجود دارد که هزینههای تولید فولاد افزایش یابد که این امر میتواند کالاهای جایگزین را به گزینههای مناسبی برای استفاده تبدیل کند و در نتیجه، مصرف فولاد کاهش یابد. البته این موضوع به عنوان یک چالش برای بخش معادن مطرح است؛ چراکه در آینده، با افزایش قیمت فولاد و بهرهبرداری از منابع جایگزین، ممکن است که مصرف فولاد به حاشیه برود.
در چه صورت نیاز جهانی به سنگ آهن و مواد معدنی جدید کاهش خواهد یافت؟
در صورتی که روند بازیافت فولاد به درستی پیش برود، ممکن است که نیاز جهانی به سنگ آهن و مواد معدنی جدید کاهش یابد. بخش بزرگی از فولاد تولیدشده، به قراضه تبدیل میشود که میتواند دوباره مورد بازیافت و استفاده قرار بگیرد و این روند ممکن است، بهگونهای پیش برود که نیاز به تولید فولاد جدید، کاهش و بخش عمده نیاز به فولاد از طریق بازیافت تامین شود. اگر هزینههای تولید فولاد سبز کنترل نشود، این امکان وجود دارد که فولاد به تدریج جایگاه خود را در صنایع از دست بدهد و کالاهای جایگزین به گزینههای جذابتری تبدیل شوند که این مساله نیازمند برنامهریزی دقیق و کنترل هزینهها در فرآیند تولید فولاد سبز است. از سوی دیگر، اگر قیمت فولاد افزایش یابد، ممکن است که صنایع به سمت استفاده از کالاهای جایگزین بروند یا تنها از فولادهایی ویژه با استانداردهای خاص استفاده کنند. این تغییرات نیازمند ایجاد فرهنگ عمومی و تغییر پارادایم در فضای کسبوکار جهانی است.
استانداردهای فعلی در تولید فولاد سبز کشورمان چگونه است و در این حوزه چه فاصلهای با دنیا داریم؟
عزیزالله عصاری: من بارها تکرار کردهام، یکی از مشکلات ما همواره این بوده که آمایش سرزمین در کشور ما مغفول واقع شده و به اعتقاد بنده، این موضوع یک خطای استراتژیک فاحش است که متاسفانه جانماییهای تمام صنایع را با مشکل مواجه کرده است. مبحث تامین یوتیلیتیها برای صنایع از اهمیت ویژهای برخوردار است که در بعضی از مواقع هم با دشواریهایی همراه شده است. یکی از برداشتهای خوشبینانه، ولی اشتباه مدیران مطرح فولادسازی کشور این است که چون ما از کورههای الکتریکی استفاده میکنیم، پس نسبت به دنیا میزان انتشار کربنمان بسیار کمتر است؛ یعنی مثلا اگر کوره بلند بهطور متوسط بر اساس میانگین استاندارد جهانی برای تولید هر تن فولاد، ۲.۲ تن انتشار کربن دارد، این میزان انتشار کربن در کورههای الکتریکی اگر با استانداردهای جهانی باشد، حدود ۱.۶ تا ۱.۷ تن است؛ لذا ما به این نسبت از میانگین دنیا جلو هستیم. به نظرم، اگرچه این آمار را می توانیم درست تلقی کنیم و بگوییم که درست است که کورههای بلند بیش از کورههای الکتریکی انتشار کربن دارند، ولی این یک تحلیل خوشبینانه است، چون بسیاری از عوامل دیگر هستند که در فرآیند تولید فولاد مشکلزا شدهاند که اینها آن وقت به فراموشی سپرده میشود. فقط نباید فکر کنیم که چون کورههای الکتریکی داریم، پس اکنون وضعیتمان بهتر است.
به منظور دستیابی به تولید فولاد سبز چه تدابیری باید اتخاذ شود؟
تولید فولاد سبز، یک هدف بسیار والا و خوب است، ولی برای رسیدن به این هدف باید مراحل زیادی از اصلاح روشها، ارتقاء تجهیزات و ماشینآلات و همسو شدن با رشد تکنولوژیها در جهان طی شود که اینها همه برای جلوگیری از هدررفت انرژی است. از طرفی، ارتقای نیروی انسانی نیز مهم است و ما باید نیروی انسانیمان را ارتقا دهیم. مدیریت قیمت تمامشده برای عرصه رقابت در دنیا و اینکه مثلا هزینههای فولاد سبز را کاهش دهد، بسیار زیاد اهمیت دارد. موضوع بعدی، مکانیزه کردن است. بعضی از فولادسازیهای ما ممکن است که مکانیزه کامل نباشد، چه برسد به اینکه هوشمندسازی هم انجام دهیم؛ یعنی انقلاب صنعتی چهارم را هم پیاده کنیم. این موارد، از جمله کمبودهایی است که در فرآیندهای تولیدمان داریم. برای اینکه مدعی باشیم که میخواهیم به فولاد سبز برسیم، باید این راه را طی کنیم تا بستر آمادهای داشته باشیم. باید حتما این بستر آمادگی برای تولید فولاد سبز همسان با دنیای پیشرفته و فولادسازیهای مطرح جهان باشد؛ البته غیر از این هم راهی نداریم. صرف اینکه یک بخشی از DRI یا آهن اسفنجیمان را از هیدروژن استفاده کنیم، اینگونه به فولاد سبز نمیرسیم. مهمترین بخش قضیه، بسترسازی است و در این مسیر با مشکلات فراوانی مواجه هستیم که قسمت به قسمت برای آن راه حل پیدا کنیم. ما از دانشگاههایمان به نحو احسن استفاده نکردهایم؛ درست است که موردی استفاده میکنیم، ولی به صورت سیستماتیک ارتباطی با دانشگاهها برای چنین تحولی برقرار نکردهایم. قوانین، بخشنامهها و تسهیلات باید این نگاه را داشته باشد که اگر میخواهیم به فولاد سبز برسیم، از هماکنون همه چیز هماهنگ شده و این بستر آماده باشد.
آیا برای دستیابی به چنین هدفهایی برنامهریزی خاصی انجام شده است؟
هنوز سال رسیدن به هدفمان را تعیین نکردهایم. ما میخواهیم تا سال ۲۰۵۰ به صفر کربن برسیم یا مثلاً اروپا میخواهد تا سال ۲۰۳۰ به یک و هشت دهم برسد. متاسفانه هدفی مشخص نکردهایم که مثلا در سال ۲۰۳۵ به این درجه از کاهش کربن، به این درجه از کاهش ضایعات، به این درجه از ارتقای تکنولوژی و به این درجه از هوشمندسازی برسیم؛ اینها همگی برنامه میخواهد و باید مشخص کنیم. شاید روند روزمره، ما را مشغول کرده و یا شاید گرفتاریها و مشکلات، همه مدیران را مشغول رفع معضلات موجود کرده است. وقتی قصد هدفگذاری دارید؛ باید یک آرامش فکری داشته باشید، آیندهای را برای خودتان متصور شوید و حتما پیشبینی کنید که تا ۴ یا ۵ سال آینده منابع به چه صورت به دست شما میرسد، بخشهای فروش شما چگونه انجام خواهد شد، منابع نیروی انسانی شما چگونه تامین میشود، آموزشهای نیروی انسانی از کجا باید شروع شود و به کجا ختم شود، اصلاح فرآیندهای تولید به چه صورت باید آغاز شود و در چه زمانی تمام شود و همه این موارد، نیازمند یک برنامهریزی مناسب و منسجم است. در چنین شرایطی، میتوانیم ادعا کنیم که ما میتوانیم در یک نقطه به فولاد سبز برسیم. بنده این اطمینان را دارم که امکانات مورد نیاز و پتانسیل لازم را داریم، ولی فقط باید انگیزه و باور را در همه مدیران کشور ایجاد کنیم که تبدیل به اراده و اجرا شود.
برای ارتقای زنجیره فولاد از معدن تا تولید باید چه اقداماتی انجام شود؟
برای انجام این کار، آماده کردن بستر مناسب و همچنین دستیابی به فولاد سبز، باید فضای سرمایهگذاری و نقدینگی را برای این مجموعه مهیا کنیم. هماکنون در تحریم هستیم و مسلم است که فولادسازیهای ما نمیتوانند رقابت کنند. هزینههای صادراتی ما بیشتر از هزینههای سایر فولادسازیهای دنیا است و نباید این تسهیلات را از مجموعه فولاد بگیریم. درست است که اگر سوبسیدها برداشته شود، یک اقتصاد پویا خواهیم داشت، اما این موضوع در شرایطی مهیا است که با همه رقبای خود از نظر بازار و دسترسی به بازار برابر باشیم و چون این برابری را نداریم، ناچارا دولت باید حتما این تسهیلات را همچنان با کمک به فولادسازیها ادامه دهد و نباید بار بحثهای برق، آب و گاز و سایر تسهیلات و یوتلیتیها و هزینههای جاری کشور را روی صنعتی بگذارد که با توجه به تجهیزات قدیمی، نیاز به سرمایهگذاری دارد.
نقش دولت در رسیدن به اهداف و برنامههای صنعت فولاد را چگونه میبینید؟
دنیا از نظر رقابت، پیشرو است و برای اینکه واحدهای تولید فولاد با مشکل مواجه نشوند، دولت هیچ چارهای ندارد جز اینکه این تسهیلات را برقرار کند و همچنان ادامه دهد. همچنین باید از قیمتهای دستوری جلوگیری شود و اختلاف قیمتی که در مقوله صادرات بین ارز نیمایی و ارز آزاد پیش می آید، برطرف شود تا شرکتها متحمل ضرر و زیان نشوند. شرکتهایی که دچار زیان شدهاند، باید شناسایی شوند تا بتوانند با سرمایهگذاری و نقدینگی که حاصل می کنند، روند اصلاح فرآیندها را به سرعت طی و بستر آمادهای برای جهش به سمت فولاد سبز ایجاد کنند. با توجه به شرایط تحریم نمیتوانیم از سرمایههای فایننسها و از تسهیلات دنیا برای این کار استفاده کنیم، ولی حداقل در داخل کشور، مسئولان مشکلات و موانع را برطرف کنند و تسهیلات بانکی برقرار شود تا حداقل شرکتها، عرصه رقابتی را از دست ندهند.
نظر شما درباره کاهش ضایعات و افزایش بهرهوری برای تولید فولاد سبز چیست؟
اولین نکته این است که کاهش ضایعات و افزایش بهرهوری میتواند به عنوان یک گام اساسی و قابل دستیابی در سبزتر کردن تولید ما مطرح شود. این تاکید بر کاهش ضایعات، به معنای افزایش تولید با صرف منابع کمتر و دادههای کمتر است. در زمینه فولاد و فولاد سبز، نکته مهم دیگری که باید مدنظر داشته باشیم، این است که جهان متوقف نشده و ما نمیتوانیم بیتفاوت باشیم. ما باید قدمهای اساسی برای سبزتر کردن تولید برداریم و هزینههای لازم را بپذیریم. با توجه به وجود ظرفیتهای بسیار در دانشگاهها و وجود نیروهای متخصص در ایران، میتوانیم یک تحول شگرف در صنعت فولاد به وجود آوریم. ایران، به دلیل تولید EAF و آیرون میکینگ سبز، قطعا میتواند در جهان به موقعیت مناسبی دست یابد.
توسعه پایدار در بخش فولاد و معادن با چه چالشهایی همراه است؟
توسعه بدون برنامهریزی مناسب میتواند چالشهای بیشتری را نسبت به سایر نقاط دنیا ایجاد کند؛ بنابراین باید با رویکرد آیندهپژوهی و برنامهریزی مناسب، به توسعه پایدار در بخش فولاد و معادن پرداخت تا بتوان به چالشهای احتمالی آینده پاسخ داد. تولید و مصرف فولاد با چالشهای متعددی مواجه است که نیازمند برنامهریزی دقیق و آیندهپژوهی است. کنترل هزینهها در تولید فولاد سبز، بهرهبرداری بهینه از منابع بازیافتی و ایجاد فرهنگ عمومی متناسب با تغییرات جهانی از جمله اقداماتی است که میتواند به حفظ و توسعه صنعت فولاد کمک کند. امروزه انرژی به شدت توسعه و تغییر پیدا کرده و استانداردهای مصرف انرژی متحول شده است. در کشور ما استاندارد مصرف انرژی در فرآیندهای تولید فولاد تدوین شده، ولی هیچگاه به روزرسانی نشده است. در حالی که حداقل باید هر سه سال یکبار، این استانداردها تغییر میکردند و استانداردهای کشور بهروز میشدند. به نظر میرسد، در بحث انرژی و مسائل مرتبط با انتشار کربن، دچار فقر فرهنگی شدیدی هستیم. این در حالی است که تصمیمگیران، تصمیمسازان و حتی کارشناسان ما بهطور جدی وارد این مباحث نمیشوند و با ظرافت خاصی فقط صورت مساله را پاک میکنند.
چه نظری در خصوص تاثیرات تولید فولاد سبز در کشورمان دارید؟
محمد کریمی: صحبتهای بنده دو محور دارد؛ یک محور مرتبط با کیفیت زندگی ما است و محور دوم اینکه، برای نیل به اهدافمان در دنیای امروز به لحاظ تکنولوژیکی چه ضعفهایی داریم که باید آنها را حتما جبران کنیم تا بتوانیم به اهداف مورد نظر دست یابیم. نباید نگاه ما همیشه این باشد که ورود یک تکنولوژی جدید، لزوما هزینههای تولید را کاهش میدهد، بلکه میتواند این دیدگاه باشد که قرار است کیفیت زندگی ما را افزایش دهد. نمیخواهم این را در تضاد با بحث کارایی که در فرآیندهای تولید اهمیت زیادی دارد، بیان کنم، بلکه میخواهم بگویم که اگر به سمت فولاد سبز میرویم و قیمت فولاد افزایش مییابد، نباید فکر کنیم که این یک مانع است، بلکه این نشاندهنده بهبود کیفیت زندگی ما است. اساس کار در فولاد سبز، تغییر در فرآیند تولید است؛ یعنی وارد فرآیند احیای آهن میشود و در آنجا هیدروژن تزریق میکنند. وقتی هیدروژن مستقیما آهن را احیا میکند، دیگر دیاکسید کربن خروجی نداریم. پایه فرآیند این است، اما برای رسیدن به این هدف هر اقدامی که در فرآیند باعث افزایش کیفیت کار و کاهش دیاکسید کربن شود، از جمله کاهش مصرف سوخت و طراحی فرآیندها بهگونهای که اتلاف انرژی کاهش یابد، ما را به سمت هدف نزدیک میکند.
آیا استفاده از تکنولوژیهای جدید در کشورمان مورد توجه قرار دارد؟
در کشورمان هیچ اتفاقی در جایگزینی تکنولوژی نیفتاده است. باید به سمت جایگزین کردن گاز طبیعی برویم و این تغییر باید دیر یا زود اتفاق بیافتد. برای تولید یک تن فولاد سبز، حدود ۷۰۰ کیلوگرم هیدروژن سبز نیاز است و از سوی دیگر، برای تولید هیدروژن، به دو آیتم دیگر؛ یعنی انرژی و آب احتیاج داریم؛ بنابراین برای تولید یک تن هیدروژن سبز، به ۲۰ تن آب و حدود ۴ مگاوات ساعت برق نیاز داریم. آب باید کیفیت لازم را برای تولید هیدروژن داشته باشد و برق نیز نباید دیاکسید کربن تولید کند. به این منظور باید سیستمهای پنل خورشیدی و توربینهای بادی را در کنار اینها توسعه دهیم.
افراد حاضر در این میزگرد، تاکید ویژهای به کاهش ضایعات و افزایش بهرهوری داشتند. شما چه نظری دارید؟
کاهش ضایعات و افزایش بهرهوری میتواند به عنوان یک گام اساسی و قابل دستیاب در سبزتر کردن تولید مطرح شود که این تاکید بر کاهش ضایعات، به معنای افزایش تولید با صرف منابع کمتر و دادههای کمتر است. در زمینه فولاد و فولاد سبز، نکته مهم دیگر اینکه جهان متوقف نشده و نباید به این موضوع بیتفاوت باشیم، بلکه باید قدمهای اساسی برای سبزتر کردن تولید برداریم و هزینههای لازم را بپذیریم. با توجه به ظرفیتهای بسیاری که در دانشگاهها و نیروهای متخصص ایران وجود دارد، میتوانیم یک تحول شگرف در صنعت فولاد به وجود آوریم. ایران به دلیل تولید EAF و آیرون میکینگ سبز، قطعا میتواند در جهان به موقعیت مناسبی دست یابد، همانطور که در مورد کوک بیس و تولید بر اساس کوره الکتریکی اشاره شد.
کشورمان برای توسعه فناوریهای پایدار در صنعت فولاد جهان، باید از چه ظرفیتهایی استفاده کنند؟
قطعا ظرفیتهای دانشگاهی و استفاده از نیروهای متخصص در ایران، از عوامل مهم و تاثیرگذار به منظور تحول شگرف در صنعت فولاد به شمار میروند. ایران با تاکید بر تولید EAF و آیرون میکینگ سبز، در مقایسه با دیگر کشورها، به یکی از پیشروهای جهان در این زمینه تبدیل شده و این نکته نشاندهنده این است که کشورمان بهطور بالقوه میتواند نقش مهمی را در توسعه فناوریهای پایدار در صنعت فولاد جهان داشته باشد. البته با وجود اینکه این انباشت دانش در دسترس است، اما اغلب این امکانات و انرژیها برای توسعه کامل استفاده نمیشوند، از اینرو بهبود توجه به این امور و ایجاد همکاریهای موثر بین دانشگاهها و صنعت میتواند باعث شکوفایی بیشتر این ظرفیتها شود و در نهایت، به توسعه پایدارتر صنعت فولاد ایران و جهان کمک کند.
در خصوص مسائل چالشبرانگیز صنعت فولاد چه نظری دارید؟
یدالله سبّوحی: فرض کنید، واحد اسفنجی ما به هیدروژنی تبدیل شود که در نتیجه به ۱۶ گیگاوات توان الکتریکی نیاز داریم، در حالی که از سال ۱۳۹۰ تاکنون کل انرژی تجدیدپذیری که تولید شده، یک گیگاوات است. این ۱۶ گیگاوات به این معنی است که ما به الکترولایزرهایی نیاز داریم که نزدیک به ۹ میلیارد دلار سرمایهگذاری را میطلبد. همچنین برای تامین این مقدار انرژی خورشیدی، به حدود ۱۹ گیگاوات انرژی به علاوه سیستمهای ذخیرهسازی و انتقال نیاز است که نزدیک به ۱۸ میلیارد دلار سرمایهگذاری را میطلبد؛ بنابراین فقط تغییر این قسمت به ۲۷ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز دارد، این در حالی است که کل سرمایهگذاری کشور در همه بخشها در طول سال حدود ۷۰ تا ۸۰ میلیارد دلار است. سوال این است که آیا کشور میتواند این مبلغ را در ۱۰ سال تامین کند؟ با توجه به تحریمها و شرایط مختلفی که باعث ایزوله شدن کشور شدهاند، این مساله چالشبرانگیز است. اگر از هیدروژن برای تولید آهن اسفنجی استفاده شود، مصرف برق در کوره قوس ۳ برابر خواهد شد که یکی از چالشهای مهم فولاد سبز است. اگر تمام این انرژیها از منابع تجدیدپذیر تامین نشود، دیگر نمیتوان آن را فولاد سبز نامید؛ بنابراین با یک چالش بسیار بزرگ روبهرو هستیم. برای فولاد سبز، تنها موضوع صنعت فولاد مطرح نیست، بلکه صنعت انرژی کشور نیز درگیر این مساله است. کل اقتصاد نیز شامل این موضوع میشود که چگونه میتواند این منابع را تامین کند و این چالشها در حقیقت موارد پیچیدهای است که ما با آنها مواجه هستیم.
افزایش بازدهی و کاهش ضایعات در صنعت فولاد، تا چه اندازه مورد توجه قرار گرفته است؟
وقتی درباره صنعت فولاد صحبت میکنید، فرآیند تولید از ماده اولیه شروع میشود و به تبدیل فولاد خام میپردازد. در این فرآیند، موادی که به کار میروند، نیازمند شرایط خاصی مانند دما، تغییرات شیمیایی و استفاده از انرژی هستند. از دیدگاه مدیریت تقاضا، کاهش ضایعات مواد دارای منافع است، زیرا محدودیتهای منابع را کمتر میکند و این امکان را میدهد تا محصولات متنوعی تولید کنیم. به عنوان مثال، در فرآیند تولید آلومینیوم، میتوان از ضایعات فولاد و آهن نیز استفاده کرد؛ بنابراین افزایش بازدهی و کاهش ضایعات، یکی از مباحث مهمی است که باید در نظر گرفته شود، زیرا این کار میتواند خروجی نهایی را بهبود ببخشد. بخش دیگر مربوط به یوتیلیتیها است؛ یعنی اگر مصرف انرژی و مواد را با بازدهی بالاتر و استفاده از فرآیندهای بازیافت حرارتی بهبود ببخشیم، مصرف برق، گاز و آب کاهش پیدا میکند؛ لذا کاهش مصرف منابع و کنترل تاثیرات بر محیط زیست، میتواند به ما کمک کند تا برای ماندگاری فعالیتها، شغلها و زندگی در محیط زیست آماده باشیم. اگر به جایگاه معادن نگاهی بیاندازیم، متوجه میشویم که گسترش آن میتواند زمین را آلوده، منابع آب زیرزمینی را مختل کند و آلودگیهای زیست محیطی را افزایش دهد و اینها مسائل مهمی هستند که باید مورد توجه قرار دهیم.
در خصوص اهمیت تغییر پارادایم در این صنعت توضیح دهید.
تغییر پارادایم از تولید خطی به تولید غیرخطی که مواد استفاده شده، دوباره به فرآیند تولید یا به فرآیندهای بعدی که در تولید محصولات جانبی کمک میکنند، بازگردند، از اهمیت بسیاری برخوردار است. مفهوم فولاد سبز، نهتنها کاهش ضایعات را دربرمیگیرد، بلکه ارتباط مستقیمی با کاهش محدودیتهای اجتماعی از جمله محدودیتهای مرتبط با منابع آب دارد که میتواند فعالیتهای انسانی را محدود کند و آلودگی هوا هم ممکن است به سلامتی ضربه بزند. ما باید هزینههای اجتماعی و هزینههای مستقیم تولید را در نظر بگیریم و نه فقط هزینههای داخلی که بهطور سنتی مدنظر است. تغییر پارادایم به دلیل نیازهای انسان و حفظ یک زندگی سالم و با کیفیت شکل گرفته که متاسفانه این رویکرد و این تغییر در کشور احساس نمیشود. طبق طرح جامع فولاد، باید ۵۵ میلیون تن از این محصول تولید شود؛ بدون در نظر گرفتن اینکه به چه میزان انرژی، آب، زمین و نیروی کار نیاز دارد. هنوز این رویکرد با رویکرد تقاضامحور فاصله بسیاری دارد. یکی از مشکلات اساسی موجود، رویکردی است که در جامعه ما در مورد صنایع مختلف و از جمله صنعت فولاد حاکم است و تصور می کنیم که با مصرف مواد معدنی و انرژی، هر چقدر تولید و صادر کنیم، به نفعمان است؛ در صورتی که صادرات بهطور کلی با محدودیتهایی مواجه شده و دنیا دیگر این موضوع را تحمل نمیکند که یک کشور، فولاد را با هزینههای اجتماعی فوقالعاده زیاد، تولید و صادر کند. در واقع رویکرد ما عرضهگرا است و رویکردی که در جهان وجود دارد، کاملا متفاوت است و ما در تناقض اساسی با محیط پیرامون و جهان قرار میگیریم که آینده نامطلوبی را برای کشورمان ترسیم میکند.