از میان شش کشوری که قرار بود نامشان به عنوان اعضای جدید و دعوت شده برای عضویت گروه بریکس اعلام شود، تنها ایران بود که در سطح رییس دولت در پایان نشست سه روزه این گروه شرکت کرد. در واقع به جز سیدابراهیم رییسی که در پایان این نشست حضور یافت و در آن سخنرانی کرد، سایر روسای دولت یا روسایجمهور کشورهای مصر، امارات متحده عربی، اتیوپی، آرژانتین و عربستان، آنقدرها هم به دعوت رییسجمهور آفریقای جنوبی اهمیت ندادند و حضور در اجلاس ژوهانسبورگ برایشان جذاب نبود. واقعا معلوم نیست حضور یا عدم حضور سیدابراهیم رییسی در این نشست چه کارکردی داشته و اگر به جای رییسجمهور، سفیر ایران در آفریقای جنوبی حاضر میشد و مواضع ایران را بیان میکرد، چقدر با موقعیت فعلی که یک هیات بلندپایه به این اجلاس رفته است، تفاوت میکرد؟ قدرمسلم آن است که هزینههای گزاف سفر خارجی یک هیات چند ده نفره صرفهجویی میشد.
آنطور که پیش از برگزاری نشست گفته شده بود، اگرچه کشورهایی مانند هند با افزایش تعداد اعضا در موقعیت کنونی مخالف و معتقد بودند که در اجلاس ژوهانسبورگ فقط میتوان معیارهای پذیرش اعضای جدید را تدوین و تصویب کرد، اما به ویژه چین و روسیه معتقد بودند که در برهه فعلی امکان به خرج دادن صبر و تامل وجود ندارد و باید به سرعت این گروه بزرگ و بزرگتر شود تا شرایط حداقلی برای نبرد اقتصادی با غرب و به ویژه گروه هفت فراهم شود. از این بابت بعد از پش از پانزده سال از تاسیس و فعالیت این گروه و در حالی که موقعیت اقتصادی، سیاسی بریکس نسبت به سالهای گذشته پیشرفت و با جهش ملموسی نکرده است ناگهان تعداد اعضای بریکس دو برابر میشود و به تعداد اعضای فعلی، عضو جدید به آن اضافه میشود آیا این افزایش ناگهانی محل تامل نیست؟
چنین به نظر میآید که اگر روسیه درگیر تحریمهای سختگیرانه و منازعه پیچیده اوکراین نمیشد و مقابله ایالاتمتحده و چین در مورد مسائل اقتصادی و تایوان به نقطه حاضر نمیرسید امکان کمی داشت که بریکس اکنون اعضای جدید را بپذیرد و به کشورهای متقاضی برای ورود به این گروه چراغ سبز نشان دهد. البته نمیتوان انکار کرد که ورود ایران به این گروه هم به جهت دیپلماتیک و هم اقتصادی اتفاق خوب و مثبتی به نفع جمهوری اسلامی است و درست به همین جهت، مقامات ایرانی خواستهاند تا بیشترین بهره تبلیغاتی را از این دستاورد ببرند اینکه ابراهیم رییسی علیرغم آگاهی از عدم تاثیرگذاری حضور در ژوهانسبورگ، شتابان به آفریقای جنوبی میرود نشان میدهد که تا چه حد برد تبلیغاتی این پیوستن به بریکس برای مقامات کشورمان مهم بوده است.
با این حال پرسش مهم آن است که آیا عضویت در بریکس آنقدر که برای تبلیغات به نفع جمهوری اسلامی ایران موثر است آیا به لحاظ عملیاتی و تجاری نیز برای کشورمان فاید اجرایی و واقعی دارد؟ هماکنون گفته میشود که چین از ایران خواسته تا نه فقط مشکل تحریمهای ایالاتمتحده را برطرف کند بلکه به FATF بپیوندد تا تجارت میان دو کشور تسهیل شود. چین تقاضاهایی و بالاخص تقاضای دوم نشان میدهد که اوضاع همکاریهای اقتصادی با ایران در حیاتخلوت دنبال نمیشود و مقامات ایرانی نمیتوانند در تاریکی همه مناسبات و قواعد بینالمللی را دور بزنند و آنگونه که خود میخواهند عمل کنند. در حقیقت همه کشورها مجبور به رعایت قواعد پایه در نظام بینالملل هستند و به راحتی ارتباط خود را با کشورهای پرخطر یا لجوج قطع میکنند. کشورهایی که در مقابل قواعد بینالمللی خودسرانه رفتار کردهاند نیز راه به جایی نبردهاند.
جمهوری اسلامی ایران البته مسیر خودسری در برابر این قواعد را طی نمیکند و از این بابت بهتر است از قرار گرفتن در موضع اتهام نیز پرهیز کنند. بر این پایه اگر تهران میخواهد از پیوستن به پیمانهایی نظیر شانگهای و بریکس بهرههای اقتصادی و توسعه همکاریهای تجاری ببرد، بهرت است در وهله نخست جاده و مسیر این همکاری را صاف و هموار کند وگرنه سود پیوستن به بریکس و شانگهای در نمایشهای تبلیغاتی به پایان خواهد رسید.