با توجه به اهمیت موضوع فولاد سبز در میزگردی که با حضور محمدرضا کرمی شاهرخی، مدیرعامل موسسه راهبردی معدن و فولاد سبز؛ عزیزالله عصاری، مشاور عالی گروه CPG آلمان؛ سعید عسکرزاده، دبیر انجمن سنگ آهن؛ محمد کریمی، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر و یدالله سبّوحی، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی شریف در دفتر ماهنامه «دنیای سرمایهگذاری» با عنوان «فولاد سبز» برگزار شد، به بررسی ابعاد مختلف تولید این محصول مهم و ارزشمند پرداختیم که بخش گفتوگوی ما با یدالله سبوحی را در این بخش میخوانید.
در خصوص مسائل چالشبرانگیز صنعت فولاد چه نظری دارید؟
یدالله سبّوحی: فرض کنید، واحد اسفنجی ما به هیدروژنی تبدیل شود که در نتیجه به ۱۶ گیگاوات توان الکتریکی نیاز داریم، در حالی که از سال ۱۳۹۰ تاکنون کل انرژی تجدیدپذیری که تولید شده، یک گیگاوات است. این ۱۶ گیگاوات به این معنی است که ما به الکترولایزرهایی نیاز داریم که نزدیک به ۹ میلیارد دلار سرمایهگذاری را میطلبد. همچنین برای تامین این مقدار انرژی خورشیدی، به حدود ۱۹ گیگاوات انرژی به علاوه سیستمهای ذخیرهسازی و انتقال نیاز است که نزدیک به ۱۸ میلیارد دلار سرمایهگذاری را میطلبد؛ بنابراین فقط تغییر این قسمت به ۲۷ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز دارد، این در حالی است که کل سرمایهگذاری کشور در همه بخشها در طول سال حدود ۷۰ تا ۸۰ میلیارد دلار است. سوال این است که آیا کشور میتواند این مبلغ را در ۱۰ سال تامین کند؟ با توجه به تحریمها و شرایط مختلفی که باعث ایزوله شدن کشور شدهاند، این مساله چالشبرانگیز است. اگر از هیدروژن برای تولید آهن اسفنجی استفاده شود، مصرف برق در کوره قوس ۳ برابر خواهد شد که یکی از چالشهای مهم فولاد سبز است. اگر تمام این انرژیها از منابع تجدیدپذیر تامین نشود، دیگر نمیتوان آن را فولاد سبز نامید؛ بنابراین با یک چالش بسیار بزرگ روبهرو هستیم. برای فولاد سبز، تنها موضوع صنعت فولاد مطرح نیست، بلکه صنعت انرژی کشور نیز درگیر این مساله است. کل اقتصاد نیز شامل این موضوع میشود که چگونه میتواند این منابع را تامین کند و این چالشها در حقیقت موارد پیچیدهای است که ما با آنها مواجه هستیم.
افزایش بازدهی و کاهش ضایعات در صنعت فولاد، تا چه اندازه مورد توجه قرار گرفته است؟
وقتی درباره صنعت فولاد صحبت میکنید، فرآیند تولید از ماده اولیه شروع میشود و به تبدیل فولاد خام میپردازد. در این فرآیند، موادی که به کار میروند، نیازمند شرایط خاصی مانند دما، تغییرات شیمیایی و استفاده از انرژی هستند. از دیدگاه مدیریت تقاضا، کاهش ضایعات مواد دارای منافع است، زیرا محدودیتهای منابع را کمتر میکند و این امکان را میدهد تا محصولات متنوعی تولید کنیم. به عنوان مثال، در فرآیند تولید آلومینیوم، میتوان از ضایعات فولاد و آهن نیز استفاده کرد؛ بنابراین افزایش بازدهی و کاهش ضایعات، یکی از مباحث مهمی است که باید در نظر گرفته شود، زیرا این کار میتواند خروجی نهایی را بهبود ببخشد. بخش دیگر مربوط به یوتیلیتیها است؛ یعنی اگر مصرف انرژی و مواد را با بازدهی بالاتر و استفاده از فرآیندهای بازیافت حرارتی بهبود ببخشیم، مصرف برق، گاز و آب کاهش پیدا میکند؛ لذا کاهش مصرف منابع و کنترل تاثیرات بر محیط زیست، میتواند به ما کمک کند تا برای ماندگاری فعالیتها، شغلها و زندگی در محیط زیست آماده باشیم. اگر به جایگاه معادن نگاهی بیاندازیم، متوجه میشویم که گسترش آن میتواند زمین را آلوده، منابع آب زیرزمینی را مختل کند و آلودگیهای زیست محیطی را افزایش دهد و اینها مسائل مهمی هستند که باید مورد توجه قرار دهیم.
در خصوص اهمیت تغییر پارادایم در این صنعت توضیح دهید.
تغییر پارادایم از تولید خطی به تولید غیرخطی که مواد استفاده شده، دوباره به فرآیند تولید یا به فرآیندهای بعدی که در تولید محصولات جانبی کمک میکنند، بازگردند، از اهمیت بسیاری برخوردار است. مفهوم فولاد سبز، نهتنها کاهش ضایعات را دربرمیگیرد، بلکه ارتباط مستقیمی با کاهش محدودیتهای اجتماعی از جمله محدودیتهای مرتبط با منابع آب دارد که میتواند فعالیتهای انسانی را محدود کند و آلودگی هوا هم ممکن است به سلامتی ضربه بزند. ما باید هزینههای اجتماعی و هزینههای مستقیم تولید را در نظر بگیریم و نه فقط هزینههای داخلی که بهطور سنتی مدنظر است. تغییر پارادایم به دلیل نیازهای انسان و حفظ یک زندگی سالم و با کیفیت شکل گرفته که متاسفانه این رویکرد و این تغییر در کشور احساس نمیشود. طبق طرح جامع فولاد، باید ۵۵ میلیون تن از این محصول تولید شود؛ بدون در نظر گرفتن اینکه به چه میزان انرژی، آب، زمین و نیروی کار نیاز دارد. هنوز این رویکرد با رویکرد تقاضامحور فاصله بسیاری دارد. یکی از مشکلات اساسی موجود، رویکردی است که در جامعه ما در مورد صنایع مختلف و از جمله صنعت فولاد حاکم است و تصور می کنیم که با مصرف مواد معدنی و انرژی، هر چقدر تولید و صادر کنیم، به نفعمان است؛ در صورتی که صادرات بهطور کلی با محدودیتهایی مواجه شده و دنیا دیگر این موضوع را تحمل نمیکند که یک کشور، فولاد را با هزینههای اجتماعی فوقالعاده زیاد، تولید و صادر کند. در واقع رویکرد ما عرضهگرا است و رویکردی که در جهان وجود دارد، کاملا متفاوت است و ما در تناقض اساسی با محیط پیرامون و جهان قرار میگیریم که آینده نامطلوبی را برای کشورمان ترسیم میکند.