استاد شیرین جبل عاملی، در سال ۱۳۴۶ در شهر تهران به دنیا آمد و بهرغم فعالیت در زمینه مجسمهسازی و موسیقی، در حوزههای نقاشی، نویسندگی، عکاسی و مترجمی زبان انگلیسی نیز مشغول به کار شد و تاکنون نیز ۲۷ سال از تجربه کاری خود را در رشته نقاشی گذرانده است. وی در سال ۱۳۹۸ سبک هنری مختص به خود به نام “آپرانیک” را خلق کرد و از آن پس، بدون قلم و قلممو به کشیدن نقاشی مشغول شد. آپرانیک یک نام ایرانی و برگرفته از نام دختر سردار پیران از خاندان سورن است که فرماندهی ارتش یزدگرد سوم را بر عهده داشت و روحیه جسور و شجاعی داشته و همین امر این بانوی هنرمند را برای اختصاص اسم او بر این سبک هنری ترغیب کرده است. هنر آپرانیک با نوک انگشتان اجرا میشود و کاملا الهام گرفته از نیروهای درونی است. ماهنامه “دنیای سرمایهگذاری” به منظور آشنایی با فعالیتهای این هنرمند توانا، گفتوگویی با وی انجام داده که ماحصل آن به نظر خوانندگان ارجمند میرسد.
مهمترین انگیزه شما از فعالیت در رشته نقاشی چه بوده است؟
من فعالیت خود را ابتدا از طراحی آغاز کردم و پس از آن با استفاده از مداد، مداد رنگی و آبرنگ تمرکز خود را به نقاشی به سبک رئال معطوف کردم، در حالی که به این سبک هنری علاقه چندانی نداشتم و بیشتر به منظور ایجاد تغییر از آن استفاده کردم. به اعتقاد من، هنری که قادر به ایجاد تغییر و تاثیرگذار نباشد، تقلید و کپیبرداری است. بر همین اساس با همین نگرش وارد دنیای آبستره شدم و از دل آن به سبک آپرانیک روی آوردم. بر خلاف تصور برخیها، برای خلق آثار خود، هیچ نقشه یا ایده قبلی ندارم و حتی رنگهای به کار گرفته شده در نقاشیها هم انتخابی نیست؛ هرچند که نمیتوان بر این نکته اذعان داشت که فضاسازیها نمیتواند بهطور کامل مستقل از فضای بیرونی باشد. این سبک در انتخاب رنگها و عمل نیز یک سبک آزاد و رها به شمار میرود و به نوعی جسور است، چراکه گاهی تنها از دو رنگ استفاده میشود و تحت تاثیر فضاسازیهای عجیب و غریب نیست.
در این مسیر هنری با چه موانعی روبهرو بودهاید و چگونه بر آن غلبه کردهاید؟
نقاشی یک هنر گران و پر هزینه است، بر این اساس بسیار پیش آمده که در مسیر یادگیری و فعالیت در این رشته هنری، از نیازهای اساسی زندگیام فارغ شده باشم. به خاطر دارم، زمانی به شدت گرسنه بودم، اما همچنان با آن شرایط نقاشی میکشیدم. زندگی من با فراز و نشیبهای زیادی روبهرو بوده و البته این موضوع با وجود آنکه مرا به چالش کشانده، جذاب بوده است. خدا را بسیار شاکرم که همواره کنارم بوده و هست و اگر آن سختیها و چالشها نبود، در شرایط کنونی قرار نمیگرفتم؛ هرچند که انتظارم از خودم خیلی بیش از این چیزی است که هماکنون میبینید.
در راستای معرفی این سبک هنری تاکنون چه نمایشگاههایی برگزار کردهاید؟
در سال ۱۳۹۸ همزمان با رونمایی کتابم، یک نمایشگاه انفرادی دایر و بعد از آن، نمایشگاههای گروهی را در کشورهای فرانسه، سوئیس، اسپانیا، ایتالیا، آمریکا، ترکیه، دبی و مالزی برگزار کردم. همچنین موزه لوکزامبورگ در سال ۲۰۲۲ میلادی سبک مرا را به رسمیت بینالمللی شناخت و گواهی موفقیت هنری خود را از این موزه دریافت کردم. علاوه بر این، قصد دارم که برای معرفی این سبک در ایران، همزمان با چاپ کتابم به نام آپرانیک، یک نمایشگاه انفرادی دایر کنم تا رسمیت بیشتری پیدا کند. البته باید گفت، یکی از دلایل عدم برگزاری نمایشگاه در ایران، عدم دریافت بازخوردهای مناسب بوده است. معتقدم؛ هر هنرمندی، خودِ درونی خود را ذوب میکند تا به عبارتی سکه خود را ضرب نماید که قطعا کار سخت و دشواری است، هرچند که با هنرجویان خود بهگونهای رفتار میکنم تا در این مسیر موفق باشند.
شما در زمینه نویسندگی، تالیف کتاب و عکاسی هم فعالیت دارید. در این خصوص توضیح دهید.
تقریبا از دوران کودکی به نویسندگی علاقهمند شدم، اما آغاز آن به صورت حرفهای به سال ۱۳۹۰ بازمیگردد. در سال ۱۳۹۸ اولین کتابم با عنوان “کلاغها به ندرت میخندند”، به چاپ رسید که محتوای آن کاملا واقعی است و در آن، مسائل غیرواقعی و تخیلی دیده نمیشود. در همین خصوص دو کتاب دیگر هم تالیف کردم که نخست، کتاب “آپرانیک” است که شامل معرفی سبک و گزیدهای از مجموعه آثارم میشود و دیگری، کتاب “صد و یک لحظه” که یکصد و یک عکس از مجموع لحظههای مستند جامعه و فضای اطرافم را در آن به تصویر کشیدهام. فعالیتهای عکاسی من از زمانی آغاز شد که مشغول عکس گرفتن از یک پرنده بودم که گوشی موبایلم از دستم افتاد و شکست و من در آن لحظه بسیار ناراحت شدم و با همین عکسالعمل به علاقه درونی خود به حرفه عکاسی پی بردم. بعد از آن به عکاسی اجتماعی علاقهمند شدم و بیشتر در بین مردم حضور پیدا کردم. حدود یکسال و نیم نیز در جمع بازیافتیها حضور داشتم و از این قشر و افرادی دیگری که جزو طردشدگان و راندهشدگان جامعه بودند، چیزهای زیادی یاد گرفتم که شاید در هیچ دانشگاهی آموزش داده نشود. در برخی از آنها عزت نفس و ادبیات کلامیای را دیدم که در هیچ کتابی سراغ ندارم؛ از همینجا بود که در هنر عکاسی بهطور جدی فعالیت کردم.
در خصوص چگونگی آموزش نقاشی آپرانیک به هنرجویان خود توضیح دهید.
در حال حاضر در منزل مسکونی خود به صورت خصوصی به هنرجویان آموزش میدهم و در کنار آن، دو کتاب ذکر شده را نیز در دست انتشار دارم. البته آموزش سبک نقاشی آپرانیک، مختص افراد خاص نیست، بلکه عشق درونی خودِ فرد است که باعث میشود، اشتیاق زیادی به تدریس یک موضوع به فرد خاصی داشته باشم. در اکثر مواقع از هنرجویانم توقع جسارت و اندیشه رهاییبخش دارم. رهایی و آزادی باید در پیدا کردن مسیر باشد و کاملا این موضوع را تشخیص میدهم. در حال حاضر نیز ۸ هنرجو در کلاسهای آموزشیام شرکت میکنند. از آنجایی که هنر نقاشی، ذاتی و درونی است، استاد موظف است که این حس درونی را به مخاطبان مشتاق و علاقهمند منتقل کند که این میزان انتقال شاید تنها حدود ۲۰ درصد باشد، هرچند که برای دریافت همین میزان هم باید عاشق هنر بود.
در صورت پذیرفتن مسئولیتی در فضای هنری کشور، چه تدابیری اتخاذ خواهید کرد؟
متاسفانه در کشورمان، فرهنگ غنی هنری وجود ندارد. برای مثال، بسیار مشاهده میشود که یک خانواده مرفه، پول زیادی را صرف خرید مبلمان یا سایر وسایل میکند، اما روی دیوار خانه آنها یک پوستر نقاشی کپی نصب شده، چراکه آنها به دلیل فقر فرهنگی حاضر به خرید نقاشی اورجینال نیستند. در درجه اول، یکی از اقدامات موثری که انجام خواهم داد، اشاعه فرهنگ استفاده از آثار هنری خواهد بود که این کار هم به نفع هنرمندان و هم افراد جامعه است. از سوی دیگر، تلاش برای شناسایی استعدادهای برتر و بسترسازی برای عرض اندام آنان در اولویت قرار خواهد داشت. ما هنرمندان زیادی داریم که با وجود توانمندیهای چشمگیر، در انزوا قرار گرفتهاند. متاسفانه امروز افرادی در مسئولیتهای مهم این حوزه قرار گرفتهاند که شاید تعریفی ساده از هنر را ندانند. نکته اصلی در این خصوص ارتباط با هنرمندان است؛ بدین صورت که آنها را با تغییرات دنیا آشنا کنیم. اگر به خوبی دقت کنید، متوجه میشوید که سرانه کتابخوانی و یا استقبال از برخی از هنرها تا چه اندازه کم است و باید تدابیر هم در این خصوص اندیشید.
یکی از موضوعات مهم، شیوه درآمدزایی هنرمندان از آثارشان است. آیا واقعا این افراد میتوانند با فروش آثار خود، از نظر اقتصادی تامین شوند؟
قشر خاص و اندکی از هنرمندان قادر به درآمدزایی از هنر نقاشی هستند و در اکثر آنها توان کسب درآمد یا جذب مخاطب دیده نمیشود. البته این موضوع به خواست و تقاضای جامعه نیز بستگی دارد، برای مثال، برخی از هنرمندان از طریق نقاشی رئال مشغول کسب درآمد هستند، اما ممکن است، هنرهای خاص به دلیل عدم آگاهی مردم با استقبال چندانی مواجه نشود. متاسفانه در حال حاضر دلالان هنری مشغول کسب درآمدهای میلیاردی هستند که حتی نمیدانند نقاشی چیست. نمونهاش را بهراحتی میتوان در حراج تهران دید که شخصا به عنوان رسوایی سالانه از آن نام میبرم. این در حالی است که وضعیت بد معیشتی و درآمد ناچیز بسیاری از هنرمندان توانمند، آنها را به انزوا کشانده است. به اعتقاد من؛ میتوان با فرهنگسازی، حمایت مردمی و ورود بخش خصوصی به فعالیت در این عرصه، آثار به واقع هنری را به سبد خریدها اضافه کرد.
به عنوان یک بانوی هنرمند چه توصیهای به فعالان این حوزه دارید؟
از خواستهها و علایق خود دست نکشید. قطعا در زیر هر خرابهای، گنجی وجود دارد و برای زیر و رو کردن زندگی و تغییر، دلیلی برای ترسیدن نیست. تغییر درد بسیاری دارد و زمانی که فرد عاشق انجام کاری است، مسلما در استمرار آن تلاش میکند. در بسیاری از موارد به کار من ایرادهای زیادی گرفته شده و حتی از بابت آن تحقیر هم شدهام، اما حالا همان افراد به احترام من میایستند و برایم دست میزنند.
و سخن آخر…
من معتقدم، حوزههای هنری فرق چندانی با هم ندارند، بلکه هر هنری که بتواند در عمق روح آدم نفوذ کند و سبب تغییر شود، بسیار قابل توجه است. هر کجا با اثر هنری مواجه شدم که در عمق جانم نفوذ کرد، نشان از زهری داشت که قبل از خلق آن، زیبایی به جان خالق آن اثر ریخته شده بود. زمانی میتوانی خالق زیبایی باشی که از کنار دردی که به جانت ریخته شده بهراحتی نگذری و تنها در آن صورت است که آثار ماندگار خلق میکنی. هنر، تاریخِ وجودیِ هنرمند است و بهترین راه ممکن برای فریاد تاریخ اوست، بهطوری که پیام فرد را به گوش کل دنیا خواهد رساند و البته که هنرمند باید دیده، شنیده و حمایت شود تا بتواند میراثی ماندگار برای آیندگان بهجا بگذارد.