اعزام نیروی کار امروزه در جهان نه تنها یک امر مرسوم، بلکه یک جزء ساختاری اقتصادی برای کشورهایی است که بالقوه به سمت توسعه یافتگی قدم بر میدارند.
از دلایل عمده اعزام نیروی کار، رکود اقتصادی شدید و گسترش بیکاری و تورم لجام گسيخته (متاسفانه کشور ما هم به آن دچار است) میباشد که ذیلا میتوان به برخی موارد آن پرداخت .
۱– کاهش فشار بیکاری و ایجاد اشتغال ۲–کسب درآمد ارزی از طریق دریافت حوالهها
۳–کسب مهارت و انتقال دانش به کشور ۴–تنش زدایی با جهان و تقویت دیپلماسی و روابط بینالملل
سوالی که مطرح می شود این است که وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی که حقوق دلاری به کارمندان خود بعنوان وابستگان کار در کشورهای دیگر پرداخت میکند چرا تا به امروز گزارشی در خصوص آمار اعزام شدگان نیروی کار به کشورهای دیگر نداده است ؟
این وزارتخانه باید طی یک گزارش، فعالیت این وابستگان کار را به مردم اعلام نماید که دقیقا چه تعداد نیروی کار ایرانی در کشور محل ماموریت خود دارند و روشن و واضح بگویند که برای کشور عزیزمان چه کاری انجام میدهند .
اعزام نیروی کار پدیدهای چندوجهی است که ریشه در عدم تعادل ساختاری در اقتصاد جهانی دارد. از یک سو، کشورهای مبدأ با بیکاری، کمبود فرصت و فشار اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند و از سوی دیگر، کشورهای مقصد با کمبود نیروی کار، پیری جمعیت و نیاز به رشد مواجه هستند. این “کمبود و مازاد” در کنار اختلاف شدید درآمدی، موتور محرک اصلی جریان اعزام نیروی کار در جهان است.
موفقیت در این فرآیند برای کشورمان و توانایی در مدیریت این جریان بسیار مهم است چرا که میتواند تهدید “فرار مغزها” را به فرصت “گردش مغزها” تبدیل نماید .
مرور تاریخی سابقه اعزام نیروی کار از ایران ؛
۱. دوره پیش از انقلاب (به ویژه دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی):
مقصد اصلی کشورهای اروپایی به ویژه آلمان غربی بود بر اساس این قرارداد، هزاران کارگر ایرانی (عمدتاً مرد و جوان) برای کار در کارخانههای صنعتی آلمان (مانند زیمنس، فولکس واگن و بایر) به این کشور اعزام شدند. این کارگران عموماً با عنوان (کارگر مهمان) شناخته میشدند و هدف ایران از این اعزام ها کاهش بیکاری داخلی و کسب درآمد ارزی در دوره رکود دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ بود .
۲. دوره پس از جنگ و دهه ۱۳۷۰:
با پایان جنگ و شروع دوران سازندگی، نیاز به نیروی کار در داخل افزایش یافت. در این دوره، ایران بیشتر به یک کشور گیرنده نیروی کار (عمدتاً از افغانستان و پاکستان) تبدیل شد . با این حال، به تدریج و به دلیل مشکلات اقتصادی، مهاجرت نیروهای متخصص و تحصیلکرده (فرار مغزها) آغاز شد که بیشتر به صورت فردی و غیرمتمرکز و بود و بدون مدیریت دولت بود .
۳.از اوایل تا اواخر دهه ۱۳۸۰ :
ایران به طور فعالتری شروع به اعزام نیروی کار، به ویژه به کشورهای حاشیه خلیج فارس مانند امارات، عمان، قطر و کویت کرد که دو اعزام بزرگ چند هزار نفره به استرالیا و کره جنوبی آخرین اقدام از ناحیه دولت بوده است .
استراتژی اعزام برنامهریزی شده میگوید اگر قرار است نیروی کار ماهر برود، این خروج باید مدیریت شده، موقت و در چارچوب یک توافق دو سر منفعت باشد. منفعتی که با وجود یک “صندوق توسعه” یا “مالیات مهارت” کشور مقصد یا کارفرما را موظف کند که بخشی از دستمزد نیروی کار را به صورت مستقیم به صندوقی برای پس انداز این نیروها در کشور واریز کند. این کار هزینه فرصت از دست رفته را جبران میکند.
برنامهای وجود داشته باشد که این نیروها پس از کسب تجربه و دانش جدید به کشور بازگردند و ضمن برداشت پس اندازهای خود، مهارتهای کسب شده را در بازار کار ایران استفاده نمایند، این موضوع باعث تبدیل “فرار مغزها” به “گردش مغزها (Brain Circulation)” نیز خواهد شد .
همچنین به جای خروج فردی و بیضابطه، سازمان فنی وحرفه ای قراردادهایی منعقد نماید که بر اساس آن، اعزام نیرو در ازای دریافت امتیازات اقتصادی، فناورانه یا آموزشی برای کشورمان باشد.
در “انقلاب مردمی کار و اشتغال” اعزام نیروی کار از مهمترین عناصر توسعه اشتغال در وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی خواهد بود.
سیداحمد نبوی
فعال سیاسی اجتماعی












