دقیقاً معلوم نیست که کاهش ۲۰ درصدی میزان خرید میوه از سوی شهروندان مورد استقبال باغداران و تولیدکنندگان میوه تازه در ایران است یا تولیدکنندگان و فروشندگان میوه تازه در کشورمان، از اینکه مشاهده میکنند عدهای از هموطنانمان آنقدر از نظر مالی ناتوان شدهاند که قدرت خرید میوه ندارند، ناراحت و افسرده شدهاند.
هفته گذشته رئیس اتحادیه بارفروشان تهران با اشاره به گران شدن میوه اعلام کرد که میزان فروش میوه در کشور حدود ۲۰ درصد کاهش یافته و این نشان میدهد که اکنون درصد بیشتری از شهروندان ایرانی به دلایل اقتصادی از خرید میوه ناتوان هستند. در واقع علیرغم ادعای دولت سیدابراهیم رئیسی، شهروندان ایرانی روز به روز فقیرتر شده و سفره معیشتشان کوچکتر شده است. تا همین چندماه گذشته بارها به کاهش مصرف گوشت قرمز از سوی مقامات صنفی دامی کشور اشاره و تصریح شده بود که مصرف گوشت قرمز بهطور کلی در نزد ایرانیان کاهش پیدا کرده است. همین امر در مورد لبنیات هم بیان و اظهار شده بود که مصرف لبنیات در نزد خانوار کشورمان کاهش پیدا کرده است. همین مساله خطر افزایش بیماریهای ناشی از فقر کلیسم مانند پوکی استخوان را در نزد مردم پدید آورده است.
اما این کاهش مصرف هر چند برای مردم ایران نگران کننده و رنجآور است، در همان حال برای تولیدکنندگان و صادرکنندگان فرصتی را برای صادرات بیشتر محصولات کشاورزی و دامی پدید می آورد. در حقیقت کسانی که به سود بیشتر و افزایش درآمد فکر میکنند موضوع محدودتر و فقیرتر شدن سفرههای مردم برایشان اهمیتی ندارد؛ چراکه با فقیرتر شدن این سفرهها فرصت آنها برای صادرات بیشتر میشود. در چنین صورتی آیا میتوان مواضعی که این گروههای صنفی اتخاذ میکنند، اعتماد کرد و آنها را صادقانه دانست؟ در یک حالت انتزاعی فرض کنید میزان مصرف میوه یا … کاهش نیافته باشد، ولی به جهت آنکه تولیدکنندگان در ایران مجبور به رعایت برخی مقررات فروش هستند، علاقه بیشتری به صادرات دارند.
در همین باره میتوان گوسفد زنده در ایام عید قربان را مثال زد که در ایران سقف قیمت ۱۸۵ هزار تومان برای هر راس دام زنده (گوسفند) در نظر گرفته و ابلاغ شده بود؛ اما در همان حال و در کشورهای عربی اطراف ایران مانند عراق، بحرین، امارات متحده و… قیمت دام زنده، دستکم ۳۰ تا ۵۰ درصد بیشتر از ایران بود. همین تفاوت قیمت ۳۰ تا ۵۰ درصدی که در برخی از کشورها مانند عربستان اختلاف ۱۰۰ درصد میان قیمت گوسفند در ایران با قیمت همین دام در عربستان وجود داشت و دارد، جذابیت زیادی برای صادرات دام به این کشورهای به وجود آورده است. این جذابیت باعث میشود تا برای اخذ مجوز صادرات، گاهی اخبار نادرست هم منتشر شود؛ مثلا اگر مقامات صنفی در ایران درباره مصرف کالایی خاص، از افزایش مصرف و کمبود آن در بازار خبر دهند، آیا مقامات کشور مجوز صادرات آن کالا را صادر خواهند کرد؟ حتما پاسخ این سوال منفی است اما اگر در یک فرایند تدوین شده از مازاد کالا در بازار و رسوب آن خبر داده شود، احتمال آنکه مقامات ذیربط به صادرات آن کالا مجوز بدهند به شدت افزایش پیدا میکند. بنابراین وقتی که مقامات صنفی از کاهش مصرف یک کالا خبر میدهند همواره این نگرانی وجود دارد که خبرسازی صورت گرفته باشد و منتشرکنندگان خبر با هدف منافع تجاری خود، دست به خبرسازی زده باشند.
اگر این خبرسازی موفق باشد در نهایت با صادرات کالای یاد شده بازار دچار کمبود میشود و تولیدکنندگان نیز قیمت محصول را افزایش میدهند. در حقیقت این خبرسازی دو سر سود است؛ چراکه از یک طرف به صادرات کالا میانجامد و از این بابت منافع تولید و صادرکنندگان را فراهم میسازد و از طرف دیگر با صادر شدن کالا قیمت در داخل هم افزایش مییابد و به این امر باز هم به منافع تجاری عرضه کنندگان و گروه تولید کمک میکند. این در حالی است که در هر دو مورد مصرف کننده نهایی و شهروندان زیان میبینند. در این صورت دولت به عنوان نتظیم کننده بازار باید وارد شود و نه فقط اخباری این چنین را راستیآزمایی کند بلکه برای اقشار ضعیف، امکان افزایش مصرف داخلی را هم فراهم آورد.